مردم در کشور صاحب الزمانی ، منتظر ظهور جورج بوش هستند
روحیه ملتی که منتظر فرج امام زمان است تا با شمشیرش عدالت را بر روی زمین برقرار کند ، نتیجه ای بهتر از این در بر نخواهد داشت که در برابر بیداد این آخوند های انیرانی ، دست روی دست گذاشته و منتظر ظهور جورج بوش بماند.کم نیستند هم وطنانی که چشم دوخته اند که آمریکا بیاید و منابع خود را برای ما هزینه کند و کشور ایران را از چنگ این آخوندها در آورد و دو دستی به ما تقدیم کند و بعد هم بگوید امر دیگری، خواهش دیگری ندارید؟ رو درواسی نکنید، در خدمتگزاری حاضرم!
در ارتباط با احتمال حمله آمریکا به ایران و اینکه بعضیها می گویند ،" بگذارید امریکا بیاید، مردم زورشان به اینها نمی رسد" بخشی از کتاب "waging on nonviolent struggle " را ترجمه کرده ام که امیدوارم مورد توجه میهن دوستان قرار گیرد.
"کاربرد پتانسیل قدرت مردم و رسیدن به آزادی توسط خودشان
رابطه قدرت کسی که در جایگاه یک حاکم قرار دارد با مردم هرگز تغییر نخواهد کرد ، به جز اینکه مردم مستقیماً برای تغییر این رابطه مشارکت کنند. در غیر این صورت گروه جدیدی جای حاکمان قبلی را می گیرند که ممکن است محدودیت های حاکم قبلی را ایجاد کنند یا نکنند، به رفاه مردم اهمیت بدهند یا ندهند.
اگر مردم تحت ستم قرار است که به آزادی برسند و این آزادی قرار است که چیزی اصیل و ماندگار باشد،باید خود مردم تلاش کنند. این آزادی باید توسط ابزارهایی بدست بیاید که موجب شود مردم دارای ظرفیتی ماندگار برای حکمرانی بر خویش و شکل دهی جامعه خود شوند وطوری رفتار کنند که آزادی و حقوقشان تأمین شود.در غیر این صورت احتمال دارد که حاکمان جدید به صورت بالقوه ظالم تر و بی رحمتر باشند و فقط پرچمی که تکان می دهند با پرچم حاکم قبلی فرق کند و دکترین متفاوتی را عرضه کند.
سوسیالیست بزرگ هند ، رامانهار لوهیا ، یکبار نوشت که دیگر از شنیدن اینکه قلب ظالم باید عوض شود خسته شده ام. این خیلی خوب است که ظالمان عوض شوند،اما مهمتر از همه این است که کوشش شود قلب مردم تحت ستم تغییر کند. آنها باید نخواهند که به مظلومیت خویش بیش از این ادامه دهند و مصصم شوند که یک جامعه بهتر بسازند. سستی اراده و از همه مهمتر ضعف در عملکرد آنان ، امکان مظلومیت و تسلیم انها را ادامه دار می سازد. اگر عزم آنها راسخ شود و توانایی عملکرد آۀنها افزایش یابد ، هرگز دوباره تحت ستم قرار نخواهند گرفت. این چنین آزادی تنها در صورتی به دست می آید که قدرت مردم در سایه تلاش خودشان افزایش یابد.
رهبر استقلال طلبی هندیان ، مهنداس گاندی ، بر اهمیت تغییر خواست و نقطه نظرات مردم به عنوان پیش نیاز تغییر در الگوهای فرمانبرداری و همکاری تأکید می کرد. او می گفت برای تغییر به پیش شرطهایی نیاز داریم که از این قرار هستند:
· یک تغییر روانی از سوی تسلیم منفعلانه به سمت خود باوری و شجاعت
· تشخیص این نکته که یاری مردم تحت ستم ؛ موجودیت رژیم را ممکن می سازد
· رسیدن به عزمی راسخ برای عدم همکاری و نافرمانی مدنی
گاندی متقاعد شده بود که این تغییرات آگاهانه تأثیر گذار هستند.
همینکه مردم تحت سلطه خواهان تغییر شدند ، باید بسیج شوند و قدرت مؤثر خود را به کار گیرند . زمانیکه آنان تصمیم به نافرمانی مدنی و عدم همکاری با رژیم می گیرند ، برای مبارزه به ابزارهای قاطع و محکم نیاز دارند . پس از آن به تکنیکهای مبارزاتی نیازمند می شوند که توسط آنها بتوانند مؤسسات مستقل را قوی کنند و مؤسسات جدیدی درست کنند و از آنها دفاع کنند و در برابر حاکم سرکوبگر مقاومت و مقابله کنند و قدرت سرکوب گرش را به زیر کشند.
مردم باید بتوانند منابع قدرت ظالمین را محدود کنند . میزانی که قدرت حاکم تضعیف می شود به چند چیز بستگی دارد.
· انکار حق اخلاقی حاکم کنونی برای حکمرانی
· نافرمانی مدنی و عدم همکاری و پرهیز از کمک رساندن به حاکمین
· پرهیز از در اختیار گذاشتن دانش و مهارتی که حاکم به آن نیاز دارد
· عدم پذیرش کنترل حاکمان بر ادارات ، املاک، منابع طبیعی ، منابع مالی ، سیستم اقتصادی ، ارتباطات و حمل نقل
اضافه برآن ،اگر مقاومت مردم به این دلیل که نیروی نظامی و پلیس به رژیم دلخوشی ندارند ، سرکوب نشود،و اگر علی رغم مجازاتهای سخت حاکمان مردم به مقاومت خود ادامه دهند و به صورت شدید تری مقاومت کنند ، قدرت حاکمان رو به ضعف می گذارد و حتی از بین می رود.
تکنیکهای مبارزاتی باید قادرباشند که مردم مبارز را بسیج کنند و قدرت حاکمان را تحت کنترل مردم درآورند.این تکنیکها باید به مردم آنچنان ظرفیتی بدهند که توسط آنها بتوانند هر حاکمی را تحت کنترل خود درآورند و از حق خود برای حاکمیت بر خود دفاع کنند. آن شیوه مبارزاتی که در خود پانسیل چنین کنترلی را دارد ، شیوه مبارزه بدور از خشونت است."
بارها و بارها وقتی با مردم ایران از مبارزه بدور از خشونت سخن می گوئیم ، این نوع مبارزه را با شاخه گل به سراغ دشمن رفتن تعبیر می کنند و بعضی هم این مبارزه را فقط منحصر به رفتن به حیابان می دانند. اما به خیابان آمدن تنها یک شیوه از میان دویست و اندی شیوه مبارزه بدور از خشونت است.این نوع مبارزه به صورت انفرادی هم تأثیری ندارد. مبارزه باید از طریق همکاری گروههای و سازمانهای مختلف اجتماعی انجام گیرد.شاید همین الان هم دیگر دیر شده باشد. اما ای کاش به جای اینکه چشم به امریکا می دوختیم به ظرفیتهای خودمان نگاه می کردیم.