مبارزه بدور از خشونت

Friday, September 17, 2004

نافرمانی مدنی به شیوه جدید


هر چند که زمان زیادی از گشودن وبلاگ مبارزه بدور از خشونت نمی گذرد، اما در همین مدت کوتاه با مراجعه به آمار بازدید کنندگان متوجه شدم که کار من در یک جایی عیب دارد. هر چه با خود فکر کردم عیب کار من در کجاست نفهمیدم تا اینکه دوست بسیار عزیزی فایلی برایم فرستاد که آن را در اینجا گذاشته ام. با خواندن کامل این فایل متوجه نکات بسیار مهمی شدم که توجه به آنها در آینده ای بسیار نزدیک ایران را رها خواهد کرد.
اول از همه لازمه اینکه ایران از شر ملاها رهایی یابد ، این است که در تیمارستانها دنیا بگردیم و یک دیوانه پیدا کنیم. البته باید این دیوانه دکتر باشد و جاد و بلد باشد . یکی از خصوصیتهای مهمی که این دکتر دیوانه باید داشته باشد این است که حرفهایش بی سر و ته و نا مربوط باشد. هر چه حرفهای عجیب غریب تر بزند ، مقبول تر و پسندیده تر است.از آن دسته از دکترها که وقتی حرفی می زند ، خودش هم نمی داند چه می گوید. اگر این مصاحبه با آقای اهورا خالق یزدی را بخوانید بخوبی روحیه ملت ایران را درک می کنید و داروی این همه بدبختی را پیدا می کنید.آقای اهورا یزدی هر چند که خیلی طرفدار دارد ، اما اگر اسم خود را از فتح الله ، ققط به الله تغییر داده بود ، از این هم بیشتر با اقبال مواجه می شد. و نه تنها شبکه تلویزیونی رنگارنگ، بلکه شبکه آزادی و دیگر تلویزیونها هم که دیوانه پسند هستند برای تبرک برنامه هایشان یک پولی هم به خالقی می دادند و می گفتند خواهش می کنیم بر ما منت بگذارید و تلویزیون ما را هم با حرفهای بی سر و ته خودتان مزین کنید. تلویزیون ما فقط شما را کم دارد. وقتی الکلیها سیاست دان تلویزیون ما می شوند ، چرا یک دکتر دیوانه پر طرفدار ما را مفتخر نکند.وقتی آقای خالقی می گوید بعضی اوقات چیزهایی می گویم که خودم هم علتش را نمی دانم ، مثلاً زنی به من زنگ زد و گفت دستم درد می کند . من هم به او گفتم روغن زیتون بمال به دستت خوب می شود. خودم هم نمی دانم چرا این حرف را زدم. چند روز بعد این خانم زنگ زد و گفت دستش خوب شده است(آقای خالقی نمی داند اگر به این خانم گفته بود سرگین بزن به پشت پاهایات ، دستت خوب می شود؛ این خانم از او قبول می کرد و دستش خوب می شد.) گمان کنم چاره ای که آقای اهورا خالق یزدی برای درمان دردهای مردم رنجدیده این مرز و بوم پیدا کرده است؛ یک چیزی در همین مایه ها خواهد بود. مثلاً شاید در فردایی که به ایران می آید ، به مردم توصیه می کند که چند گربه سیاه که به خالصی نژاد آنها اطمینان دارید پیدا کنید و مطمئن شوید که سر سوزنی سفیدی در بدن اینها وجود ندارد . بعد این گربه ها را در یک جای خلوت ببرید و خفه کنید و سپس جسد آنها را چال کنید . در نتیجه این سحر و جادو که خیلی هم به علوم روز نزدیک است! شما از شر این ملا ها راحت خواهید شد.
مبارزه به سبک نافرمانی مدنی ، مبارزه ای است که اگر مردم با آن آشنا شوند ، می توانند حتی در طول یک هفته بزرگترین دیکتاتوری را بدون خونریزی به زانو درآورند. اما من امروز روشی پیدا کرده ام که توصیه آن باعث می شود حتی در زمانی کوتاه تر از یک هفته ملا ها را سرنگون کرد. باز هم برای انجام این توصیه ها می توانید از خالقی مدد بگیرید. به این صورت که آقای خالقی به امت شهید پرور و مسلمان ایران بگوید : ملت ایران، کسانی که به من امید بسته اید، من در روز 10 مهر به ایران خواهم آمد . در این روز وجدان شما بیدار می شود و در پی این بیدار شدن جمهوری اسلامی هم برای همیشه خواهد رفت. لازمه بیدار شدن وجدان همگی این است که به سبک مردم شیلی با قاشق به قابلمه هایتان بکوبید. اما باید قبل از استفاده از قاشقها هزار صلوات بفرستید و به روی قاشقها فوت کنید . البته مواظب باشید که صلواتهایتان روی زمین نریزد و مستقیماً روی قاشقها بریزد.من مطمئن هست با این شیوه ملت ایران هم مبارزه مدنی را یاد می گیرند و هم رهبری که همیشه در انتظارش بودند نصیبشان می شود. مسلما هیج کس هم از این رهبر جدید نمی پرسد که پدر پدر پدربزگت چه کاره بود.
پارمیس سعدی

Friday, September 03, 2004

مبارزه بدور از خشونت و معلولیت بخش 2

مبارزه بدور از خشونت و معلولیت
بخش 2
در بخش یک قسمتی از مقاله را ترجمه کردم و در پائین مقاله خاطر نشان کردم که هدف از ترجمه این مقاله این است که هموطنان عزیز متوجه شوند که حتی افراد معلول می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند. من با خود فکر کردم که این مقاله باعث می شود که ما به توانائیهای بالقوه خود پی ببریم و هراسی از مبارزه نداشته باشیم. زمانیکه متوجه می شویم افراد معلول می توانند برای رسیدن به آزادی و عدالت مبارزه کنند، پس ما با توانائیهای خود کارهای بسیار بزرگتری می توانیم بکنیم. و گرنه شاید در زمانی که مردم عادی آشنایی با مبارزه بدور از خشونت ندارند، اینجور مقالات کاربردی برای معلولین نداشته باشد.
اما در اینجا می خواهم یک نکته مهم را یاد آور شوم و آن این است که 8 سال جنگ عده زیادی معلول بر جای گذاشت که اکنون عده کثیری از این جانبازان به مخالفان رژیم پیوسته اند. هر چند که در مقاله قبلی گفتم ممکن است این مقاله برای آشنا کردن معلولین کشور ما با این نوع مبارزه ، چندان کاربردی نداشته باشد، اما از آنجا که عده کثیری از جانبازان اکنون به مخالفان جمهوری اسلامی پیوسته اند، بنابراین اگر جانبازان نیز با این روش مبارزه آشنا شوند، می توانند سهم بزرگی را برای به ثمر رسیدن این جنبش ایفا کنند.(شاید ماجرایی که چند سال پیش در شیراز به وقوع پیوست و عده زیادی از معلولین و جانبازان در یک گردهایی بر علیه رژیم شعار دادند ، دلیل بسیار خوبی بر این مدعا باشد)
ادامه از بخش یک:
در حقیقت ناتوان بودن در مسائل دیگر به مفهوم ناتوان بودن در مبارزه بدور از خشونت نیست. کسانیکه ، دروغگو، بی مقاومت ومحرک خشونت و غیر قابل اعتماد هستند برای مبارزه بدور از خشونت زیان آورند. افراد معلول بیشتر از دیگران مستعد کسب چنین خصلتهایی نیستند.
در دسامبر سال 1999 در استرالیا یک کنفرانس به منظور برسی مبارزه بدور از خشونت و معلولین برگزار شد، که فعالین در امر مبارزه بدور از خشونت و مبارزین معلول و افراد عادی در آن شرکت داشتند. هدف از برگزاری این کنفرانس رسیدن به توافقنامه ای خاص نبود، بلکه هدف این کنفرانس برسی موضوعات کلیدی بود .در اینجا به پاره ای از موضوعات که در این کنفرانس مطرح شد می پردازیم.
توانائیها و پیکارها
آیا افراد معلول می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند؟ آیا فعالیتهای بخصوصی هست که متناسب با مشارکت آنها باشد؟ تجارب نشان می دهد که با پشتیبانی از معلولین آنها قادر خواهند بود در تمام سلسله مراتب مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند.
بهتر است کارهایی را که افراد بر اساس توانائیها، استعداد و خواست خود می توانند انجام دهند ، مشخص کنیم.
به طور کلی جنبش بدور از خشونت باید مردم را تشویق به استفاده از توانائیها و مهارتهایشان کند و همینطور آنها را برای کسب مهارتهای جدید آماده سازد و به آنها در ارتباط با توانائیهای گوناگون آنها اعتماد به نفس دهد.آنچه درباره عموم مردم صدق می کند ؛ درباره معلولین هم صدق می کند.
با این وجود کارهایی هست که منحصراً ویژه معلولین است. مثلاً تجمع در پارکها توسط صندلی چرخدار.صندلی چرخدار برای مسدود کردن جاده و خیابان بسیار مناسب است. در جایی که هدف از مبارزه بدور از خشونت کند کردن حرکتهاست، صندلی چرخدار خیلی کارساز خواهد بود. در بعضی جاهای دیگر افراد معلول با معلولیتهای دیگر می توانند کمک مفیدی به این مبارزه کنند.مثلاً افراد ناشنوا می توانند سمعکها را از گوش خود درآورند و یکجا بنشینند . در این حال حتی قادر نخواهند بود که فرمان دشمن را بشنوند چه برسد که بخواهند به آن عمل کنند.می توان فرصتهای مبارزاتی را به دو دسته طبقه بندی کرد. طبقه اول توانائیهای ذاتی است و طبقه دوم موقعیتهای فرعی و خارجی است.
وقتی که فعالیتها و مبارزات معلولین برای مردم دیگر مشخص شد، ممکن است که به روشهای مختلفی عکس العمل نشان دهند.افراد معلول ممکن است که نیازمندیهای خاصی داشته باشند که دولت سرکوبگر به آنها اهمیت ندهد.اگر دولت نخواهد که به نیازهای آنها توجه کند ، غیر انسانی بودن حکومت آنها آشکار می شود. اما اگر بخواهد به نیازهای آنها توجه کند، بنابراین تا اندازه ای مجبور است کوشش خود را صرف برآورده کردن این نیازها بکند. در زمانهای اضطراری ، زمانی که مبارزان بدور از خشونت باید یک اقدام فوری کنند، این اقدام معلولین باعث می شود که دشمن دچار یک سردرگمی بشود و توجه او نسبت به منابعش کم شود.اگر به صورت انسان دوستانه با معلولین مواجه شود، حتی اگر به صورت اجباری هم باشد ، باز هم برای مبارزین اجتماعی مفید خواهد بود. به هر حال رژیم را با یک دو راهی مواجه خواهد ساخت.
مشارکت در اشکال مختلف مبارزه باید به صورت خود انتخابی باشد. برای مثال ، برای معلولینی که ضعف جسمانی دارند ، بسیار مشکل است که دست به اعتصاب غذا بزنند. اما یکی از اهداف مبارزه بدور از خشونت باید این باشد که مبارزین را با محدودیتها، توانائیها و استعدادها و خطرهایی که ممکن است در موقع مبارزه با آن مواجه شوند، آشنا کند.
محدودیتها بیشترمحدودیتهای ساختاری است که ناشی از محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی است. همچنین درجه بندی های مؤسسات چه رسمی و چه غیر رسمی از جمله عواملی است که معلولین را آسیب پذیر می کند.ممکن است این آسیب پذیری بسیار بیشتر از حد تصور باشد.مؤسسه هایی که به اندازه کافی سرمایه گزاری می کنند، حوزه های گوناگونی برای جبران نقص افرادی که آنها را دردسر ساز می نامند، دارند.
اگر محدودیتهای ساختاری کمتر شوند و یا اینکه نقطه نظرات نسبت به معلولین عوض شود، می توان بر تعدادی از محدودیتهای جسمی فائق آمد.محدودیتهای ارتباطی هم وجود دارد. مخصوصاً برای بعضی از گروهها، که البته این مشکل نیز با حمایت و پشتیبانی برطرف خواهد شد.
هزینه مبارزه برای همه مردم به یک اندازه نیست.زیرا افراد معلول وابسته به همین خدمات موجود هستند که در اغلب موارد هم این خدمات ناکافی هستند. هزینه این اعتراضات ، وهمینطور خطرات مبارزه ممکن است تهدید جدی برای سلامتی باشد.برای مثال کسانی که نخاعی هستند اگر بخواهند در یک فراخوان شرکت کنند، اما در آنجا مراقبت لازم از آنها به عمل نیاید ، ممکن است که به عفونت مثانه دچار شوند که عوارض آن هم بسیار جدی باشد.
ادامه دارد