مبارزه بدور از خشونت

Friday, August 27, 2004

مبارزه بدور از خشونت و معلولین بخش یک

مبارزه بدور از خشونت و معلولین
برعکس مبارزه نظامی که فقط افراد جوان و سالم می توانند در آن شرکت کنند؛ مبارزه بدور از خشونت نوعی مبارزه است که همه می توانند در آن شرکت کنند.برای مثال ممکن است که عده بسیار کمی از زنان در خط مقدم جبهه بروند. بر خلاف دفاع نظامی ، مقاومتی مدنی از شیوه هایی نظیر صف آرایی، بایکوت، تحریم ، اعتصاب، تحصن و... یاری می گیرد. به این دلیل ، همه اقشار جامعه، صرف نظر از جنسیت، سن و سال و توانائیهای جسمی می توانند در آن شرکت کنند.این به این مفهوم است که ، زنان، سالخوردگان، معلولین و کسانی که وضعیت جسمی خوبی ندارند؛ می توانند همراه با جوانان سالم و قوی در این مبارزه شرکت کنند.مزیت این گونه مبارزه این است که مبارزان نماینده نیازمندیها و نقطه نظرات گوناگون هستند. از این رو فرصت بهتری برای همبستگی بوجود می آید و اطلاعات را بهتر می توان بین یکدیگر تقسیم کرد.اما به نظر می رسد که درباره کارکرد عملی این نوع مبارزه نسبتاً تحقیقات کمی صورت گرفته است. ما در اینجا قصد داریم به مشارکت معلولین در این نوع مبارزه بپردازیم .درباره چگونگی شرکت معلولین در ابن نوع مبارزه سؤالاتی وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود.
1- معلولین چه توانائیهایی دارند که به واسطه آنها می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند؟
2- برای شرکت آنها در این مبارزه چه محدودیتهای وجود دارد؟
3- چه موضوعاتی برای رضایت آنها در مشارکت در این نوع مبارزه وجود دارد؟(مخصوصاً معلولین ذهنی)
4- معلولین چگونه مشارکتی می توانند داشته باشند تا ظرفیت همبستگی را افزایش دهند؟
در نگاه اول ، هنگام بررسی این سؤالات پاسخگویی به آنها به نظر ساده نمی آید.
بله ! افراد معلول فرصتهای بیشتری برای مبارزه بدور از خشونت به نسبت مبارزه نظامی دارند. اما این جمله بسیاری از مشکلات و فرصتها را پنهان می کند.(البته لازم به یاد آوری است که به یاری تکنولو ژی پیشرفته، افراد معلول هم ، می توانند در مبارزه نظامی شرکت کنند. یک فرد معلول می تواند پشت یک دستگاه بنشیند و با زدن یک دکمه یک موشک هسته ای را شلیک کند.اما کنار گذاشتن زنان،سالخوردگان،کودکان و معلولین از مبارزه نظامی ،موضوعی بسیار عادی است که پرداختن به آنها خارج از حوصله این مبحث می باشد.)
معلولیت گاهی مانع انجام بسیاری از کارهای عادی است.( کارهایی از قبیل مسافرت،خرید کردن یا خوردن). این به مفهوم این است که ممکن است یک معلول برای شرکت در یک مبارزه بدور از خشونت با یک سری مشکلات مواجه شود. به نظر می رسد که شرکت در یک اعتصاب برای معلولین آسان باشد،اما باید در نظر گرفت که معلولین به سختی می توانند شغلی به دست آورند. یا شاید با خود بگوئید معلولین می توانند در شب زنده داریها شرکت کنند،اما شرکت آنها در اینگونه مبارزات سمبولیک یک پیش شرط هایی دارد. برای مثال باید آنها به وسیله ای بتوانند خودشان را به آنجا برسانند.یا کسانی موقع نیاز به توالت به آنها کمک کنند ، یا داروی مورد نیازشان را به آنها برسانند.دقیقاً آنچه که معلولین می توانند انجام دهند بستگی به درجه معلولیت و ناتوانی آنها دارد.زمانی که از افراد معلول صحبت می کنیم اولین تصویری که به ذهن اغلب افراد خطور می کند؛ یک شخص نابیناست که عصایی در دست دارد، یا شخصی است که بر روی صندلی چرخدار نشسته است. اما عیوبی نظیر نابینایی و فلجی ، درصد کمی از معلولیتهای شناخته شده است. درصد بیشتر معلولین، معلولیتهای ذهنی و روانی دارند.افراد با ناتوانائیهای جسمی به نسبت معلولین ذهنی بیشتر به چشم می آیند و جامعه نیز آنها را به نسبت معلولین ذهنی در جایگاه بهتری قرار می دهد.
در ارتباط با مشارکت ، معلولین به نسبت معلولیت خود می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند.برای مثال شخصی که فقط یک چشم دارد هیچ مانعی برای شرکت او در یک شب زنده داری وجود ندارد. اما یک فرد فلج به خدمات بیشتری نیاز دارد. مثلاً باید صندلی چرخدار یا اتوبوس برای انتقال به آنجا برای او مهیا شود. اما فردی با ناتوانی ذهنی شدید ، علاوه بر اینکه باید حمایت شود، آگاه ساختن او از تصمیم گیریها نیز بسیار اهمیت دارد.
باید توجه کرد که معیوبی با معلولیت تفاوت دارد. معیوب کسی است که قسمتی از بدنش دارای عیب شده است. مثلاً یکی از پاهایش را از دست داده است. اما معلول کسی است که در جامعه نمی تواند هیچ عملکردی داشته باشد. فردی که چشمش به خاطر نزدیک بینی یا دوربینی معیوب است؛ ممکن است هیچ ناتوانی نداشته باشد. زیرا مسئله بینائی او با در دست بودن عینک حل می شود.مسئله این است که معلولیت فقط در خود شخص باقی نمی ماند. بلکه در تعامل او با اجتماع نیز اثر می گذارد.شرایطی که جامعه برای معلولین فراهم می کند یا اینکه نمی کند بسیار مهم است.
شوربختانه در طول تاریخ افراد معلول نه تنها از آنها حمایت نشده ، بلکه با آنها بد رفتاری هم شده است.مؤسسات مختلف، هیچ گونه فرصتی در اختیار آنها قرار نداده اند و همیشه به دید منفی به آنها نگریسته شده است. در نتیجه چنین بدرفتاریها، افراد معلول برای ناراحتیها بعدی بسیار آسیب پذیر هستند.این به این مفهوم است که توانمند کردن آنها برای مشارکت در مبارزه فقط منحصر به برداشتن موانع نمی شود.بلکه باید کوشش جدی شود تا اثرات آن بد رفتاریها زدوده شود.خلاصه اینکه اگر بخواهیم افراد معلول را در این نوع مبارزه شرکت دهیم باید حمایت بسیار زیاد حمایت و پشتیبانی کنیم، تا مبارزه بدور از خشونت را به عنوان یک گزینه انتخاب کنند.
از طرفی افراد با معلولیتهای جسمی می توانند کمک بزرگی به مبارزه بدور از خشونت باشند. مثلاً می توانند کارهایی بکنند که از عهده دیگران خارج است، یا اینکه در تظاهرات شرکت کنند و الگوی شجاعت و دلیری باشند . گاهی در مبارزات بدور از خشونت مبارزین یک مکان را مسدود می کنند. مثلاً افراد خودشان را به یک ماشین می بندد و اجازه استفاده از آن ماشین آلات را نمی دهند. حالا اگر کسی بیاید و به زور این افراد زحمت کش را از آنجا دور کند، شخصی که مرتکب این عمل شده در چشم همه یک شخص بی رحم جلوه کرده و عواقب کارش به زیانش خواهد بود. حالا در بعضی مواقع اشخاص معلول می توانند نقش مسدود کننده را ایفا کنند.بلند کردن این اشخاص از اینجور مکانها نیاز به مراقبتهای ویژه دارد و هرگونه آسیبی به اینگونه اشخاص برسد، نتیجه بد آن به شخصی که مرتکب این عمل شده است، بر می گردد.از طرف دیگر ممکن است که مبارزین متهم شوند که برای پیروزی در این مبارزه معلولین را سپر بلا قرار داده اند ؛ تا حس دلسوزی دیگران را برای پیوستن به این مبارزه بدست آورند.
ادامه این مقاله در هفته آینده
لازم به یاد آوری است که ترجمه این مقاله فقط به این دلیل بود که هموطنان عزیز متوجه شوند که حتی افراد معلول می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند. من با خود فکر کردم که این مقاله باعث می شود که ما به توانائیهای بالقوه خود پی ببریم و هراسی از مبارزه نداشته باشیم. زمانیکه متوجه می شویم افراد معلول می توانند برای رسیدن به آزادی و عدالت مبارزه کنند، پس ما با توانائیهای خود کارهای بسیار بزرگتری می توانیم بکنیم. و گرنه شاید در زمانی که مردم عادی آشنایی با مبارزه بدور از خشونت ندارند، اینجور مقالات کاربردی برای معلولین نداشته باشد.

Friday, August 20, 2004

نافرمانی مدنی

نافرمانی مدنی
نافرمانی مدنی یک راه توجیه شده برای تغییر قانون است.من فکر می کنم نافرمانی مدنی ، بیان ایده های افراد می باشد.مطابق واژه نامه وبستر ، نافرمانی مدنی عدم اطاعت از درخواستها یا فرامین دولتی یا اشغال قدرت بدون توسل به خشونت می باشد.گاهی این خودداری از اطاعت قانون ، حالت منفعلانه به خود می گیرد.هدف از این نوع مبارزه بدست آوردن امتیازات یا اشغال قدرت می باشد.نافرمانی مدنی اصلی ترین تاکتیک در جنبش های ملی گرایانه هندیان و آفریقائیان، جنبشهای حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا و جنبشهای کارگری و ضد جنگ در بسیاری از کشورها بوده است.مردمی که در برابر یک قانون اقدام به نافرمانی مدنی می کنند، علت این نافرمانی را ناعادلانه بودن آن قانون می دانند و توسط این نوع مبارزه سعی می کنند توجه عموم مردم را به این بی عدالتی جلب کنند و از این طریق موجبات تغییر در این قانون را فراهم کنند. پایه تفکر نافرمانی مدنی برای اولین بار توسط هنری دیوید ثورو، نویسنده آمریکائی ریخته شد.استقلال هندیان در سال 1930 تا حد بسیار زیادی در نتیجه نافرمانی مدنی هندیان به رهبری مهندس گاندی بر علیه قانون های انگلیس استعمارگر بود.در ایالات متحده آمریکا کوششهای غیر نظامی مارتین لوتر کینگ موجب وضع قوانین حقوق مدنی شد.مثالهای زیادی در ارتباط با توجیه پذیری مبارزه بدور از خشونت وجود دارد.در سال 1955 ، روزا پارک، یکی از اعضای رهبری شاخه محلی مجمع پیشرفت سیاهپوستان، به دلیل اینکه حاضر نشده بود جای خود را با یک مسافر سفید پوست عوض کند؛به زندان افتاد.سیاه پوستان آمریکا برای بسیاری از موضوعات خود مجبور به مقاومت و ایستادگی شدند.لوترکینگ خیلی زود به عنوان رئیس سازمان پیشرفت مونتگمری ،انتخاب شد. این سازمان هدایت تحریم اتوبوسهای مونتگمری را به عهده داشت ، که زندانی شدن خانم پارک را هم به دنبال داشت.تحریم اتوبوسهای مونتگمری در حدود یک سال ادامه داشت.در اواخر سال 1956 مارتین لوترکینگ یک چهره شناخته شده ملی بود. در سال 1957 لوتر کینک رهبری کنفرانس مسیحیان جنوب، که یک سازمان سیاهپوستی بود و هدفش مبارزه با تبعیض نژادی بود به عهده گرفت.کینگ و رهبران دیگر ، برای مبارزه با تبعض نژادی ، مردم را تشویق می کردند که در بایکوتها و تحریمها و راهپیمائیها، شرکت کنند.آنها از این طریق می توانستند پیغام خود را در سرتاسر کشور به گوش همه برسانند.
معروف ترین کسی که مبارزه به روش نافرمانی مدنی را به دنیای مدرن معرفی کرد، مهندس گاندی بود. او رهبر ملی هندیان بود وآزادی کشورش را با توسل به انقلابی بدور از خشونت ، تضمین کرد و آموزش های او الهامی برای اکثر جنبش های رهائی بخش دنیا شد.او در سال 1983 به عنوان مشاور حقوقی به آفریقای جنوبی رفت ، اما در آنجا از پایمال شدن حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی مهاجران هندی بسیار آزرده خاطر شد.او برای دستیابی هندیان به حقوق های اولیه به مبارزه پرداخت و برای بیست سال در آفریقای جنوبی ماند.چندین بار به زندان افتاد. وی در سال 1896 بر علیه رژیم آفریقای جنوبی ، شروع به آموزش شیوه های مبارزه بدور از خشونت کرد.گاندی واژه مبارزه مسالمت آمیز را برای این نوع مبارزه واژه ای نادرست دانست و یک واژه جدید به نام ساتیاگرا ابداع کرد.در سال 1914 دولت آفریقای جنوبی امتیازاتی را که گاندی به دنبال آنها بود به هندیان اعطا کرد.کار او در آفریقای جنوبی دیگر به پایان رسیده بود، بنابراین او به وطن خویش برگشت.این فقط قسمتی از مبارزات او بود. شجاعت این مرد بسیار تحسین برانگیز است. زیرا تا رسیدن به آنچه مد نظر وی بود دست از مبارزه بر نمی داشت.او می تواند برای همه نسلها الگو باشد.هر کسی می تواند از موضع او در برابر خشونت درس بگیرد. یکی دیگر از کسانی که مبارزه بدور از خشونت را توجیه می کرد، هنری ثورو، نویسنده، فیلسوف و طبیعت شناس آمریکائی بود. او در سال 1846 با نافرمانی مدنی و عدم پرداخت مالیات برای حمایت از جنگ بر علیه مکزیکیها به زندان افتاد.ثورو در مقاله ای که در سال 1849 زیر فرنام "نافرمانی مدنی" نوشت جایگاه خود را به صورت شفاف اعلام کرد. وی حکومت ایالات متحده را فاقد صلاحیت اخلاقی می دانست، زیرا از برده داری چشم پوشی نمی کرد. هنری ثورو جنگ با مکزیکیها را کوششی برای گسترش بردگی در غرب آمریکا می دانست.این نویسنده بر این باور بود که نافرمانی مدنی به صورت عمومی در برابر یک حکومت بیدادگر، همه اقشار مردم را تشویق به اعتراض بر علیه بی عدالتیهای حاکمان می کند.دو رهبر بزرگ قرن بیستم یعنی مهندس گاندی و مارتین لوتر کینگ از ثرو الهام گرفتند. این به این مفهوم است که ثرو نقش بسیار مهمی در جنبش های رهایی بخش داشته است.در همه این موارد رهبران بر این باور بودند که قانون های جاری ناعادلانه هستند و با نافرمانی مدنی سعی کردند آن قوانین را تغییر دهند.یکی از مثالهای بارز برای نافرمانی مدنی زمانی بود که کتابی ممنوع می شد.در آن زمان اعلام می کردند که شما باید صدایتان را برای آزادی رسانه ها و آزادی بیان، بلند کنید. از خواندن آن کتاب به صورت انفرادی خود داری کنید و یک روز به صورت گروهی جلوی ساختمانهای دولتی تحصن کنید و کتاب ممنوع شده را همه با هم بخوانید. در این جور شرایط نافرمانی مدنی توجیه پذیر است، زیرا هیچ کس حق ندارد یک قطعه ادبی را هر چند هم که غیر اخلاقی باشد، ممنوع کند.ثرو می گفت هیچ قانونی برتر و بالاتر از آنچه شما باور دارید یا وجدانتان به شما می گوید؛وجود ندارد. وظیفه اخلاقی ما حکم می کند که از وجدانمان اطات کنیم.

منبع: http://www.wowessays.com/dbase/ae2/meb170.shtml

Friday, August 13, 2004

نافرمانی مدنی به سبک آمریکائی

نافرمانی مدنی به سبک آمريکايی
http://www.roshangari.net/
بسياری از آمريکايی ها معتقدند بزرگ ترين رسانه ها آمريکا با اين که دايم از ميهن پرستی دم ميزنند و پرچم تکان می دهند، درعمل به مهم ترين دلبستگی آمريکايی ها يعنی آزادی حمله کرده و هويت آمريکايی را خدشه دار کرده اند. حالا آن ها تصميم گرفته اند از حقوق آمريکايی ها در برابر حمله اين رسانه ها دفاع کنند. هدف اين است که يک شبکه رسانه ای ليبرال در مقابل شبکه اصلی کنونی که عمدتا محافظه کا ر است ايجاد کنند و به نظر می رسد آن ها گام های بزرگی برداشته اند. مايکل مور در اين کار استاد است. ارزيابی کرده اند تا ماه نوامبر که انتخابا ت آمريکا فرا می رسد 10 ميليون نفر در آمريکا فيلم فارنهايت او را ببينيد. مهم نيست که در دور و بر او صداهای مختلفی به انتقاد بلند شده است. مهم اين است که او بينندگان فيلم هايش را از حقايقی مطلع می کند که رسانه های محافظه کار آن ها را وارونه جلوه می دهند. حالا يک ضد حمله جدی ديگر در راه است: OUTFAX، که درست قلب اين نوع رسانه هايعنی فاکس نيوز را هدف گرفته است. فاکس نيوز بر اساس نظرسنجی ها و آمار، CNN را عقب زده است وگفته می شود حتی شبکه هايی مثل ABC و CNN را ناچار کرده است که بيش از پيش به طرف محافظه کاران متمايل شوند. به طوريکه فضای ژورناليسم آمريکايی به کلی دچار تحول شده و رسانه های عمده به سخنگويان رسمی دولت و تبليغات چی های حزبی تبديل شده اند، امری که در ديکتاتوری های جهان سومی مثل کشور ما به ضرب قانون و دستگيری زنجيره ای يا فله ای روزنامه نگاران منتقد معمول است، اما در فرهنگ آمريکايی ها حد اقل به طور نظری پذيرفته نيست و توهين به آزادی به شمار می آيد. خود گروه های منتقد معتقدندمبارزه شان به ويژه در دوره اوج گيری مبارزه عليه جنگ تاثيرات خود را به جا گذاشته است. از جمله گفته اند شايد تصادفی باشد اما جالب است بدانيم که مثلا نيويورک تايمزاخيرا نويسنده معروف خود توماس فريدمان را با بارابارا ارنريخ که آمريکايی های پيشرو او را يکی از بهترين مقاله نويسان چپ آمريکا ميدانند عوض کرده است. وانيتی فيريکی از نشريات دارای پرستيژ آمريکا، بيش از پيش به طرف پيشروها گرايش پيدا کرده و سردبير آن، گريدون کارتر، در حال انتشار کتابی از مقالات خود، عمدتا عليه دستگاه محافظه کار بوش و جنگ، است. به هر حال ضد حمله جديد توسط جنبش MoveOn که 2.2 ميليون عضو دارد سازمان داده شده و قرار است از 18 جولای شروع شود. در قلب اين کارزار فيلم مستند"OUTFAX: اعلام جنگ روپرت مردوخ به روزنامه نگاری " قرار دارد. اين فيلم توسط کارگردان برجسته هاليوود رابرت گرينوالد ، کارگردانی شده است. گرينوالد که از يهوديان دمکرات و آزادی خواه آمريکاست قبلا نيز فيلم های متعددی ساخته است که به سری "UN" معروف شده است. از ديگر فيلم های اين سری Uncoveredدر مورد تدارک جنگ عراق است که فقط صدهزار دی وی دی آن در اينترنت به فروش رفت.فيلم ديگر Unprecedented در مورد دزدی رای در انتخابات 2000 بودو فيلم ديگری که در آينده پخش خواهد شدUnconstitutional نام دارد که در دفاع از حقوق مدنی آمريکادر مقابل يورش های اخير است. گرينوالد برای اين که فيلم خود را به اسناد معتبری مجهز کند، ريسک بزرگی را متقبل شده و دست به کاری زده که می تواند برای او و گروه تهيه کنندگان عواقب قانونی دامنه داری داشته باشد.فيلم او پر است از متن ها و تصاويری که بدون اجازه صاحبان آن مورد استفاده قرار گرفته و به عنوان سند در اين فيلم ارائه می شود. او لشکری از تهيه کنند ه گان ، نويسنده گان ، گزارشگران، و کارکنان سابق فاکس نيوز را برای اين فيلم به کار گرفته است. شيوه کار فاکس نيوز در همان حدی هم که تاکنون از فيلم فاش شده است، يرت بر انگيز و بيدار کننده است. نيويورک تايمز در مورد استفاده بدون اجازه اين قطعات در فيلم اوت فاکس نوشته است : ,تاکنون و قبل از گرينوالد هيچ کس يک فيلم مستند نساخته است که اين همه قطعات بدون اجازه در آن به کار رفته باشد. موارد قبلی شکايت های قانونی براساس ماده ,استفاده مناسب, اگرچه از نظر تئوريک کاملا محکم بوده اند، اما در قانون هنوز تثبيت نشده اندو. به عبارت ديگر اگرچه از نظر قانونی استفاده غير مجاز ازاين قطعات در فيلم غيرقانونی است، اما در عمل شکايت ها معلوم نيست به جايی برسد، البته اگر کسی که از او شکايت می شود وکلای قوی داشته باشد. روشن است که فاکس نيوز ماشين عظيم و قدرت مند خود را برای تعقيب گرينوالد به کار خواهد انداخت، اما گرينوالد هم تنها نيست. تيم قانونی که در مقابل شکايت احتمالی فاکس خود را آماده کرده است از جمله شامل متخصص برجسته حقوقی لارنس لسيگ و کريس اسپريگمن عضو مرکز اينترنت و جامعه مدرسه حقوق استانفورد است.علاوه بر, مووآن ,در پشتيبانی از گرينوالد برای تهيه و توزع فيلم و مقابله با عواقب احتمالی آن Center for American Progress هم با گروه همکاری کرده و جزء تهيه کنندگان فيلم محسوب می شود. مارتين شين هنرپيشه معروف آمريکايی" بازيگر سريال محبوب کاخ سفيد" که از همکاران گرينوالد در تهيه فيلم های قبلی او هم هست و باشبکه جنبش موو آن همکاری نزديک دارد با گروه همکاری می کند. MoveOn از 18 جولای توزيع فراگير دی وی دی فيلم برای خانواده های آمريکايی را در سطح شهرهاآغاز می کند و البته دی وی دی از طريق اينترنت نيز توزيع خواهد شد. گرينوالد برای ساختن فيلم خود يک تيم داوطلب را از طريق جنبش مووآن گردآوری کرد. اين گروه ماه ها هرروز 24 ساعت کليه برنامه های فاکس را تعقيب کرده و مدل پخش تبليغات آن را ثبت کردند. سپس يک بخش ويژه "پشت صحنه" چگونگی کارگردانی اين تبليغات توسط شبکه فاکس نيوز را فاش می کند. با اين روش گرينوالد موفق شده است نشان بدهد چگونه فاکس با استفاده از زبان و تصوير فکر و احساس بيننده گانش را دستکاری کرده و احساس ناامني، ترس ، خداپرستي، بی اعتنايی به مرگ سربازان، ترس از غير خودي، بيگانه ستيزی و غيره را در بيننده ايجاد می کند. فيلم ساختار ارائه موضوعات داغ فاکس نيوز را باز و پياده می کند و به بيننده نشان می دهد چگونه مسائلی مثل مخالفت با آزادی سقط جنين، حضور دايمی خدا در متون سياسي، تشويق جنگ افروزي، مخالفت با حقوق هم جنس گرايان با صدا و سيما به صورت يک جريان دايم و لاينقطع در مغز بيننده تزريق می شود. اما يکی از نکاتی حيرت آوری که فيلم فاش می کند مکانيسم کنترل واداره اين شيوه ژورناليسم است. برای آن دسته از ما که فقط مکانيسم های به ظاهر دمکراتيک کنترل خبر در رسانه ها ی کشورهای پيشرفته را می شناسيم، بسيار عجيب به نظر می رسد که برای کنترل خبرها در فاکس از شيوه ای استفاده شود که بسيارنزديک به شيوه های فرمايشی استبدادهای خودمان و تحت راهنمايی سازمان هايی مثل ساواک و ساوامادر ايران و مخابرات در عراق باشد. البته اين جا ترس از اعدام و زندان لازم نيست، اما لشکری از ,همدستان, و , قلم به مزدان, و , جويندگان خوشبختی, و دروغگويان لازم هست. و اين دسته آخر با مدرک در فيلم به طور رسوايی آوری افشاشده اند مثلا Sean Hannity يک از برجسته ترين مجريان که در فيلم به عنوان يک متکبر خشن با مشکلات شخصيتی معرفی شده است و Bill O'Reilly ستاره فاکس نيوز که فيلم او را به عنوان يک دروغگوی حرفه ای که دچار حملات آنی و غير قابل کنترل خشم و اعمال خشونت معرفی ميکند. البته فيلم در اين مورد مدارک زنده به دست می دهد و وکلای گرينوالد جای پای قانونی محکمی دارند. در مورد شيوه های فرمايشی و تبليغاتی اداره برنامه های فاکس ، گرينوالد در فيلم شواهد جالبی را به نمايش می گذارد. از جمله اين که جان مودی مسوول دوم بخش خبر فاکس نيوز روزانه يک يادداشت تحت عنوان ,موضوع روز , برای کارکنان ارسا ل می دارد. اين يادداشت ها چهارچوبی را نشان می دهند که بر اساس آن ماشين خبرريسی کار خود را آغاز می کند. يکی از اين يادداشت ها که در فيلم نشان داده شده چنين هشدار می داد: ,در اين دام نيفتيد که برای زندگی آمريکايی های از دست رفته سوگواری کنيد,، که اشاره دارد به مرگ سربازان آمريکايی در عراق و اين که آمريکايی هانبايد برای از دست رفتن زندگی آن ها تاسف بخورند. يک يادداشت ديگر که در فيلم نشان داده می شود در رابطه با تسخير فلوجه است، از اين قرار:,چندان طول نخواهد کشيد که بعضی ها شروع خواهند کرد به تقبيح اعمال زور زياد. ما نبايد جز اين گروه باشيم, سپس فيلم با تعقيب برنامه فاکس نشان ميدهد که چگونه اين يادداشت ها توسط مجريان برنامه در روز صدها بار به واقع طوطی وار و لاينقطع به صورت حقيقت مسلم تکرار و تکرار می شودو آن ها را به صورت پيام غير قابل ترديد به بيننده القاء می کند. هيچکس مضمون اين يادداشت ها را مورد سوال قرار نمی دهد، آن ها مثل وحی بر کارکنان نازل می شوندو مثل وحی به شنونده القا و منتقل می گردند. در فاکس نيوز تفکر انتقادی به طور کامل قطع شده است. گرينوالد می گويد اميد من اين است که روزنامه نگاران پيش بيايند و سکوت را بشکنند. همه ژورناليست ها بدون استثناء می دانند فاکس لکه شرم بر روزنامه نگاری است. مارک تجاری که فاکس استفاده می کند يعنی ,درست و متوازن, يک دروغ است . بعلاوه فاکس خبر رادچار خفقان می کند، و هر روز مقدار کمتری سرمايه صرف خبر کرده و برای به دست آوردن آخرين دلار ممکن جان خبر را گرفته است. علاوه بر اين ها فيلم از يک منظر بزرگ ديگر هم به مساله نگاه می کند: کنترل انحصارات بر رسانه ها و عواقبی که اين امر در پی دارد. فاکس نيوز متعلق به مردوخ مولتی ميلياردی است که در اصل استراليايی است. با توافق دو حزب اصلی آمريکا او به شهروندی آمريکا پذيرفته شد و فعاليت خود را برای تسلط بر شبکه رسانه ای آمريکا به اوج رساند. البته او نمی توانست در شبکه رسانه ای آمريکا کودتا کند. بدون سرمايه گذاری چندين ميلياردی محافظه کاران طی دودهه او نمی توانست تا به اين حد در کار خود جسورانه پيش رود. در حقيقت بسياری معتقدند کار او به ضرر شبکه تبليغات محافظه کاران بوده است. به نظر بسياری اين شيوه جانبدارانه تبليغاتی فاکس برای آمريکايی ها يک شوک بود و به بيداری مردم بسياری کمک کرد.اين عده می گويندبر خلاف انگليسی ها که به شبکه رسانه ای جانبدار و غير نقاد مردوخ عادت کرده بودند، بسياری از آمريکايی ها اين شيوه را منزجر کننده يافتند و اين امر موجب شده است ميليون ها نفر از جوانان به شبکه های خبری مستقل و اخبار نت روی بياورند.آن ها معتقدند در حقيقت کاری را که سازمان های غير دولتی سال ها سال ها تلاش می کردند انجام دهند، يعنی ايجاد بی اعتمادی به شبکه های خبری محافظه کاران، فاکس نيوز به تنهايی کرده است. اما عليرغم اين مبارزه با فاکس و شبکه های خبری محافظه کار در آمريکا ادامه داردو حتی برخی از سازمان های غير دولتی در فکر آن هستند که بر اساس قوانين اساسی آمريکادر دفاع از آزادی بيان فاکس را به دادگاه بکشند.
زهره سحر خيز

Saturday, August 07, 2004

nonviolent action history

تاریخچه مبارزه بدور از خشونت
مبارزه بدور از خشونت قدمتی تاریخی دارد. همواره در طول تاریخ انسانهای شجاع زیادی با بی عدالتی و جور و ستم حاکمان وقت به مقابله بر خاسته اند.اما مشارکت عمده مردم در یک مبارزه بدور از خشونت چیز تقریباً جدیدی است.می توان گفت که برای اولین بار مهاتما گاندی در شروع مبارزات آفریقای جنوبی در دفاع از حقوق هندیان از این نوع مبارزه بهره گرفت.در ادامه هندیان برای رسیدن به استقلال با امپراطوری انگلیس به مبارزه پرداختند ، که مبارزه آنان شامل روشهای از مبارزه بدور از خشونت بود.شاید از میان مبارزات آنان بتوان از مبارزه یکساله بر علیه قانون نمک به عنوان شاخص ترین مبارزه بدون خشونت نام برد ، که صدها هزار نفر در طول آن سال به خاطر نافرمانی از این قانون زندانی شدند .
پرهیز از پاسخگویی با خشونت به سرکوبگری خشمگینانه بعضی از حاکمان ستمگر در جنبشهای دیگر نیز دیده شده است. ستیز زنان در انگلیس برای بدست آوردن حق رأی شامل تاکتیکهای مختلف مبارزه بدور از خشونت از قبیل نافرمانی مدنی،عدم همکاری، خرابکاریهای جزئی، برهم زدن مراسم عمومی، تظاهرات و راهپیمایی بود.
مردم السالوادور از تاکتیکهای مبارزه بدور از خشونت به عنوان عنصری قوی در مبارزات خود بهره جستند.مخصوصاً در بین سالهای 1960 تا 1970 ، انجمنهای مسیحی، اتحادیه های کارگری، گروههای دانشجویی، سازمانها و ارگانهای کشاورزی اقدام به تجمع و تحصن در خیابانها، کارخانجات، ادرات دولتی، محلهای کار ، مرزعه و معادن کردند.
در طول جنگ داخلی آمریکا مردم از پرداخت مالیات جنگ خودداری کردند.نافرمانی مدنی عمده ترین عاملی بود که در آمریکا زنان را به حق رأی رساند.جنبش های کارگری آمریکا نیز از مبارزه بدور از خشونت بهره گرفت.
توسل به مبارزات بدور از خشونت و جنبشهای حقوق مدنی چهره جنوب آمریکا را تغییر داد. در سال 1940 کنگره برابری نژادی (CORE) اقدام به یک مبارزه بدور از خشونت مدرن کرد .تحریم موفق اتوبوسهای مونتمگری مردم را هیجان زده کرد.سپس در اوایل سال 1960 کمیته هماهنگی مبارزات بدور از خشونت دانشجویی،مبارزات بدور از خشونتی را سازماندهی کرد که این مبارزات شامل تحصن در پیشخوان رستورانها بود.
مخالفان جنگ ویتنام از روشهای ویژه مبارزاتی بهره گرفتند. برای مثال در واشنگنتن دست به اعتصاب و گرد همایی زدند و از پرداخت مالیات خودداری کردند. حواله ها را به آتش کشیدند و پرونده های مالیاتی را خراب کردند.در این مبارزات در حدو 13000 نفر دستگیر شدند.
از اواسط 1970 شاهد مبارزات بدور از خشونت بر علیه تکنولوژی هسته ای هستیم. در دهها تأسیسات سلاحهای هسته ای ، ادارات و شرکتهای دولتی، پایگاههای آزمایشگاهی، سیلوهای موشکی، پایگاههای نظامی و انبارهای ذخیره مواد هسته ای، نافرمانی مدنی صورت گرفته است.در اواخر 1970 در راکتورهای اتمی در کالیفرنیا و ایالتهای دیگر آمریکا و همچنین کشورهای دیگر دنیا مبارزات نافرمانی مدنی گسترده ای صورت گرفت.در 1980 مبارزات گسترده ای در پایگاه آزمایشی نوادا رخ داد.مبارزه برای خلع سلاح بین المللی، عقیده عموم مردم را در باره سلاح های هسته ای تغییر داد.
در 1980 زنان فمنیستی که نسبت به خراب شدن طبیعت و کره زمین نگران بودند؛ گرد هم آمدند.در نوامبر 1980 و 1981 صدها زن مبارز گرد هم آمدند تا نظامیگری و پدر سالاری را به چالش بکشند.این مبارزه فشار خود را بر روی تأسیسات نظامی گذاشت و الگوههایی از هم زیستی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر را نشان داد.این جنبش به اردوگاهای صلح از پیوجیت درواشنگتن گرفته تا انگلیس و ژاپن و ایتالیا سرایت کرد.
در دهه 80 مبارزات ضد تبعیض نژادی ؛ بر پایه جنبشهای حقوق مدنی دهه 60 و با توسل به نافرمانی مدنی پایه گذاری شد. در نوامبر 1984 مبارزه ای شروع شد که نیازمند مبارزه روزانه به صورت نافرمانیهای مدنی در جلو سفارت آفریقای جنوبی بود. مردم ، کارگران، معلمان، دانشجویان ، اعضای کنگره ، رهبران اجتماعات و افراد سرشناس به مدت یک سال ، هر روز ریسک دستگیر شدن را به جان خریدند.در پایان 3100 نفر که بر علیه تبعیض نژادی و حمایتهای دولت اعتراض کرده بودند ؛ دستگیر شدند.در همان زمان در 26 شهر بزرگ حمایتهای عمده ای به نفع این مبارزات صورت گرفت که دستگیری 5000 نفر دیگر را به دنبال داشت.
ما همچنین شاهدیم که نافرمانی مدنی نقشی کلیدی در مبارزات بر علیه مداخله در آمریکای مرکزی داشته است.
در شروع سال 1983 مبارزات ملی در کاخ سفید و ادارات دولتی و همینطور جاهای محلی گسترش پیدا کرد.از آن پس بیشتر از 5000 نفر در تأسیسات نظامی، ادارات CIA ،ادارت مربوط به کنگره و ساختمانهای فدرال دستگیر شدند.تعدادی از مردم با فراهم کردن پناهگاه برای آوارگان آمریکای مرکزی، قانون را شکستند. نمایندگان در ساختمان کنگره به مبارزه نافرمانی مدنی هفتگی پیوستند.
دانشجویان مبارز هم در ارتباط با موضوع آمریکای مرکزی ، و هم در ارتباط با تبعیض نژادی ، به مبارزه از طریق نافرمانی مدنی پرداختند.آنان در ادارات دولتی دست به تحصن زدند.در این میان صدها نفر دستگیر شدند که در نتیجه دانشگاههای زیادی خالی شدند و در نتیجه 4 میلیارد دلاراز اقتصاد آفریقای جنوبی بیرون کشیده شد.دانشجویان مبارز آمریکای مرکزی بر علیه استخدام دوباره ی کادر دانشگاه توسط CIA دست به اعتراض زدند. دوباره تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر شدند.
از سال 1987 که ائتلاف نیروی رهایی از ایدز شکل گرفت ، زنان و مردان هم جنس باز به صورت کامل از مبارزه بدور از خشونت برای رسیدن به حقوق خود بهره جستند.ائتلاف نیروی رهایی از ایدز و گروههای دیگر صدها روش مبارزه بدور از خشونت را سازماندهی کردند . تمرکز آنها نه فقط بر روی موضوع ایدز بود ، بلکه کسانی را که با هم جنس گرایان مخالف بودند نیز، موضوع مبارزه خود قرار دادند. در 13 اکتبر 1987 دادگاه هاردویک پر بود از زنان و مردانی که برای اولین بار از طریق نافرمانی مدنی در سطح ملی دست به مبارزه برای حمایت از قانون هم جنس گرایان زده بودند. از ابتدای سال 1973 این بزرگترین دستگیری همگانی بود.
تحلیل سیاسی
اگر چه دولتها در ذات خود خشن هستند، اما قدرت هیچگاه از طریق خشونت بدست نمی آید.قدرت دولتها از سرکوبی مردمی که سکوت کرده و از آنها فرمانبرداری می کنند به دست می آید.خود داری کردن از فرمانبرداری بی چون و چرا باعث می شود که قدرت آنها محدود شود و قدرت کنترل و سرکوب را از دست بدهند.سکوت و خونسردی در برابر بی عدالتیها یک نوع خشونت است. برای اینکه بی عدالتیها را از میان برداریم باید مبارزه کنیم.مبارزه کار آسانی نیست. نباید با خود فکر کنیم که مبارزه بدور از خشونت یک روش امن و کاملاً بی دردسر برای مبارزه است.قدرت مبارزه بدور از خشونت از مردمی به دست می آید که ریسک را می پذیرند بدون اینکه دیگران را در خطر بیندازند. ما باید افراد را از نقشی که ایفا می کنند جدا کنیم. دشمن سیستمی است که به افراد نقش مظلوم و ستمدیده می دهد.
آنچه در اینجا خواندید ترجمه بخشی از کتابچه مبارزه بدور از خشونت بود
Edited and Designed by Kate Donnelly. Handbook Committee:
Nancy Alach, Karen Beetle, Laura
Booth, Kate Donnelly and Patt
Needham.
thanks to: Mavis Belisle, David
Freedman, Laura Gibbons and Craig simpson


Thursday, August 05, 2004

it isnt nice

It Isn't Nice
-by Malvina Reynolds

It isn't nice to block the doorway, It isn't nice to go to jail
There are nicer ways to do it, But the nice ways always fail.
Chorus 1
It isn't nice, it isn't nice
You told us once, you told
twice
But if that is freedom's price We don't mind
It isn't nice to carry banners or to sleep in on the floor. Or to shout or cry of freedom At the hotel and the store.
Chorus I
Well we tried negotiations
And the token picket line.
The government didn't see us,
They might as well be blind.
Chorus 2
Now our new ways aren't nice
When we deal with men of ice
But if that is freedom's price
We don't mind.